سرمقاله شماره ۳و۴

در اهمیت رأی و رؤیت و رؤیا

در اهمیت رأی و رؤیت و رؤیا
هنرمندی که از صفای باطن و درد معنوی و از خالص‌سازی و توحید در نظر و عمل، بی‌بهره است، هنرمند نیست. چنین کسی هم اسیر تارعنکبوت رؤیاهای بی‌مایهٔ خود است، هم در رؤیت حقایق بیرونی نابیناست و هم از رأی صحیح محروم است. زیرا حب و بغض و خوف و رجای هر کس، چشم‌بند مشاهدات اوست. و در مقابل، هنرمندان اهل حق و حقیقت، هر چقدر مجاهدت بیشتری در باطن و ظاهر داشته باشند، به خلاقیت‌های بهتری دست خواهند زد.
دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۵
کد خبر :  ۳۵۰۶۷۳

محمدجواد میری

۱. شاید اولین امتیاز هنرمند بر دیگران، شوری است که در سر دارد و خیالی که در دل می‌پرورد. با تمام اهمیتی که فنون و قواعد و ابزارها دارند، و با کمال احترام به همهٔ کسانی که صنعتگرانه در خدمت صُنع خلاقانهٔ هنرمندند، هنربودنِ هنر به کیمیایی است که شاعرانگی و شوریدگی هنرمند به همهٔ اینان می‌تواند ببخشد، وگرنه آنچه پیش نهاده می‌شود، از هر چه «آن» است خالی خواهد بود.

 

۲. رؤیای هنرمند، هم حاصل کیفیت تزکیهٔ اوست و هم حاصل تغذیهٔ او از سایر آفرینش‌ها و فرآورده‌ها. هم به خصال شخصی او و حتی دردهای درونی او برمی‌گردد و هم به مشاهدات و تجارب او. میان هنرمندی که خیال خود را بارها هم‌نشین درد و رنج ستمدیدگان تاریخ کرده یا دربارهٔ قدس و فتح آن، بلکه دربارهٔ فردای روشن امت اسلامی بارها با جزئیات رنگارنگ رؤیاپردازی کرده، با کسی که ناگهان چنین موضوعی بر ذهنش عارض شده، فرق است. نه‌فقط برای واکنش سریع، بلکه برای تولید هر اثر هنری شایسته‌ای که باید از دل برآید تا بر دل بنشیند.

 

۳. آدمی علاوه‌بر مشاهده و وجدان مستقیم آیات آفاقی و انفسی، با ابزار پرسش و پژوهش، به مشاهدهٔ غیرمستقیم احوال و احساسات بشر نیز دست می‌یابد و جهان مشاهدهٔ خود را در طول و عرض و عمق وسعت می‌دهد. و هر چه این جهان برای هنرمند فراخ‌تر باشد، دامنهٔ پرواز خیال و رؤیای او نیز گسترده‌تر است. هرچند بلندای این پرواز، مرهون ژرفای روح اوست.

 

۴. عالی‌ترین شهود و سطح رؤیت هنرمند، با نفس ناطقه و عاقلهٔ او به‌دست می‌آید! ممکن است هنرمند یک ایدئولوگ نباشد، اما حتماً «ایده»های نابش از ایدئال‌های بزرگش جان می‌گیرند. هنرمند ممکن است رتبهٔ آکادمیک نداشته باشد، اما حکمتی دارد که سرچشمه رأی صائب او می‌شود. خواه‌ناخواه در هر آفرینش مؤثر -چه شاهکاری باشد که قرن‌ها می‌ماند و چه ضربتی باشد که در لحظه می‌بُرد- پیامی جاری است که درست و بجا بر جان مخاطب نشسته بوده است. این صفای روح و تواضع هنرمند در برابر حق است که مایهٔ بالیدن حکمت و رأی او می‌شود.

 

۵. هنرمندی که از صفای باطن و درد معنوی و از خالص‌سازی و توحید در نظر و عمل، بی‌بهره است، هنرمند نیست. چنین کسی هم اسیر تارعنکبوت رؤیاهای بی‌مایهٔ خود است، هم در رؤیت حقایق بیرونی نابیناست و هم از رأی صحیح محروم است. زیرا حب و بغض و خوف و رجای هر کس، چشم‌بند مشاهدات اوست. و در مقابل، هنرمندان اهل حق و حقیقت، هر چقدر مجاهدت بیشتری در باطن و ظاهر داشته باشند، به خلاقیت‌های بهتری دست خواهند زد.

متن کامل این مطلب را می‌توانید در صفحات ۵ تا ۷ شماره ۳و۴ سوره سیمرغ بخوانید.

ارسال نظر