محمدجواد میری
۱. امام خمینی در نامه ۲۵ دی ۱۳۶۷ خود به رئیس وقت مرکز اسناد انقلاب، سید حمید روحانی مینویسد: «باید پایههای تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب، بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد.» و رهبر انقلاب در شب خاطرهٔ ۴ مهر ۱۳۹۷ روحبخشی درونی و روبهرویی با دشمن بیرونی را مشروط میداند به ایجاد پژواک اجتماعی برای صدای شهیدان با صدبرابرشدن ادبیات دفاع مقدس: «اگر صدای شهیدان را بشنویم، خوف و حزن ما هم محو خواهد شد... این کار را بهطور جدی دنبال کنید؛ هم حوزهٔ هنری، هم وزارت ارشاد، هم دستگاههای گوناگون دیگر... از اطراف این کشور وارد این میدان میتوانند بشوند و شدهاند؛ این را تبدیل کنید به صد برابر. اینکه میگویم صد برابر، بنده معمولاً اهل مبالغهگویی نیستم... آنوقت میتوانیم در این زمینه احساس توفیق بکنیم. انشاءالله بتوانیم از این طریق، نقشهٔ جامع استکبار را به هم بزنیم... .»
۲. انقلاب اسلامی همچنان که از شکلگیری تا پیروزی، پدیدهای مردمی بود، در مقام اعمال حاکمیت سیاسی نیز جمهوری و مردمپایه است. اما تقلیل جمهوری اسلامی به نظام سیاسی همانقدر غلط است که تهیکردن انقلاب از معنای سیاسیاش. اگر سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست، جمهوریت ما نیز باید عین تمام نظامات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ما ازجمله تاریخنگاری و هویتسازیمان باشد. نهضت در لغت یعنی خیزش، اما شاید بشود آن را در تعریف امروزیاش، هر حرکت عمومی فداکارانه و آرمانی دانست. انقلاب اسلامی که میشود با تعبیر اصیلتر، نهضت اسلامی نامگذاریاش کرد، در موالات امام و امت و با مشارکت جمهور مردم شکل گرفت و در همین چارچوب، نوبهنو شکلهای دیگر نیز گرفته و خواهد گرفت. گویی امام دوگانهٔ نهضت و نهاد را برای همیشه با نهادسازی نهضتی حل کرد و اینگونه شد که همه نهادهای انقلاب نهضت شدند: بسیج، نهضت سوادآموزی، جهاد سازندگی و... .
۳. روایت، چه تحتتأثیر نریشن غربی «شیوه قصهگویی» تعریفش کنیم و چه تحتتأثیر سنت دینی، «نقل مستند» بدانیمش، بازنمایی هدفمند و هویتمند جهان است برای ذهن انسان. روایتگران یعنی اهالی هنر و رسانه و تاریخگویی، از هویتسازان بسیار مهم بشریتاند. در این میان، مزیت ایران اسلامی و انقلاب اسلامی در قصهسازی نیز فرآوری هویت و تاریخ غنی آن است. اما نقطه عطف تبدیل روایت تاریخی به اثر هنری کجاست؟ و آیا میتوان در قالبهای مختلف هنری، قالبی یافت که به شکل حداکثری متضمن رویکردهای ضروری برای هنر انقلاب باشد؟ هم آرمانها و مسائل انقلاب را دنبال کند و هم نماینده بوم ایران باشد؛ هم مخاطب و کنشگر مردمی را درگیر کند و هم مزیت ما را در میدان جنگ روایتها و ارادهها به رخ بکشد و بازتولید کند. پاسخ، قطعاً ادبیات پایداری است.
۴. ادبیات پایداری در معنای وسیع خود، یا با تسامح همان مستندنگاری و تاریخ شفاهی به قید ادبیات، هم مزیت حوزه هنری انقلاب اسلامی بهعنوان پیشکِسوت ادبیات پایداری در کشور است، هم تأمینکننده و تضمینکننده غنای محتوایی سایر تولیدات هویتی و بومی، و هم پاسخ به مطالبه صریح رهبر انقلاب. هرچند در پی این مطالبه، در دستگاههای رسمی کشور تحولی رخ نداده است، در یک دهه اخیر، کنشگران عرصه تاریخ شفاهی و ادبیات پایداری در کشور، رشد کمّی و کیفی خوبی یافتهاند و تجارب متعددی نیز ارائه دادهاند. این برای حوزه هنری فرصت خوبی است تا از یک مرکز محدود ثبت و تدوین تاریخ شفاهی، به یک مرکز الهامبخش و گفتمانساز در راستای فعالسازی دیگران برای روایت گسترده و ژرف و مؤثر انقلاب از تاریخ معاصر تا دفاع مقدس تبدیل شود. اما این دیگران یعنی همان چند نهادِ همیشه فرسنگها عقبتر از ضرورتها؟
۵. تاریخ انقلاب و دفاع مقدس و روایت فتح و پیشرفت همهجانبه انقلاب، از عرصههای علم و فناوری تا ورزش، و نهضتهای کوچکی که نهضت بزرگ اسلامی از پشتیبانی جنگ تا مقابله با کرونا شکل داد، دامنه وسیعی است که افزایش چندینبرابری تولیدات تاریخ شفاهی را میطلبد. این نهتنها از عهده یک یا چند نهاد رسمی و مراکز تخصصی کشور در وضع موجود برنمیآید، بلکه تا ریلگذاری حرکت آنان اصلاح نشود، روزبهروز فقط پرونده کارهای نشده یا نیمهکاره رهاشده پروارتر خواهد شد. پس چارهای جز «نهضت روایت» برای حراست از نهضت نیست؛ یعنی آزادکردن انرژی مردمی و بسیجکردن همه ظرفیتهای ممکن برای ثبت و نقل تجربههای زیسته انقلابی و اکتفانکردن به تولیدات تصدیگرایانه مراکز و نهادهای تخصصی.
۶. روایت باید هم در مضمون و هم در سازماندهی از نهضت تغذیه شود تا دوباره نهضت را قوام دهد. از نهضت به روایت و از روایت به نهضت. نهضت بدون روایت، سانسور و تحریف خواهد شد و روایت بدون نهضت، به تلاش تخصصی ناتوانی یا کمتوانی بدل خواهد شد که نه به گرد سوژههای کتوم یا مغفول بیشمار و پراکنده در تکتک شهرها و روستاها و حتی همسایگان کشور میرسد، نه از پسِ رقابت نابرابر با دستگاه تولید محتوای دشمن برمیآید که گرم کارزار و در حال عوضکردن جلاد و شهید است، یا رویههای عادتزده و شهرتزده رسانهای و هنری که حتی توسط انقلابیهای منفعل و خجول تبعیت میشود. در مقابل، هویتسازی با الگوهای فردی و جمعی آنان که در راه خدا قیام کردند، پادزهر تقلای دشمن برای نابودی ایمان و امید در جامعه ایرانی است.
۷. کافی است این روایتها قاعده هرم تولیدات کیفیتر آتی باشند. به عبارت دیگر، هرچند همه دستاوردهای چنین نهضتی، در تراز کیفی ادبیات پایداری نیست، با تعریف استانداردهای اولیهای، میشود هم جلوی ازدسترفتن منابع را گرفت و هم جلوی حیفکردن منابع را. اینگونه، نهضت روایت، جبرانکننده فقر آثار شاخص هنری هست و نیست. نیست، چون باید دامنه و قاعده کمّی را گسترش دهد. هست، چون هم باغبانان کارآمدی میسازد و هم خودبهخود خاکی غنی فراهم میآورد که دستان هنرمند، بوستانها و گلستانهای مرغوبِ فراوان در آن میتوانند کاشت. چه باید کرد؟ اگر چشم دلمان از حجم آنچه باید انجام شود و بر زمین مانده بیخواب شد، تمام قوای ما بر مدار دیگری سمتوسو خواهد گرفت.
متن کامل این مطلب را میتوانید در صفحات ۴ تا ۷ شماره دوم سوره سیمرغ بخوانید.