سامان سپهوند
۱. چاپ ۷۰۰ نسخه کتاب دربارهٔ شهدای استان لرستان، تعهدی از دوره پیشین بود که حوزه هنری لرستان ناخواسته با آن روبهرو شد؛ کار پُرزحمت و زمانبری که یا باید تسلیم چرا و چطورها میشد یا با مدیریت و ترسیم چگونگیها، رخت پیروزی بر تن آن میکرد. حوزه هنری لرستان برای تحقق این وعده مسیرهای متفاوتی را طراحی کرد و به سراغ استفاده از ظرفیتهای مردمی رفت. با استفاده از این توانمندی و تربیت نویسنده، در مدت زمان کوتاهی روایتهای زیادی به ثبت رسید.
۲. برای تبدیل سوژهها به کتاب، باید سراغ پژوهشگران و نویسندگان میرفتیم. اما کار را محدود به این دسته نگه نداشتیم. تصمیم گرفتیم کار را عمومیت دهیم و نگارش و پژوهش آن را به مردم بسپاریم. پروژهای تعریف کردیم و اسم آن را «همیار شهید» گذاشتیم. هدفمان نهادینهکردن این بود که هر کس در مسیر ثبت و نگارش خاطرات شهید یا واقعهای از انقلاب قدم بردارد، خود مثل یک شهید قدم برداشته است. بنابراین، طرحِ هر نفر یک پروژه را آغاز کردیم.
۳. فراخوان دادیم و بعد همایشی برگزار کردیم و کسانی را که در آن فراخوان ثبتنام کرده بودند، به حوزه هنری دعوت کردیم. حدود ۱۴۰ نفر پیشقدم شدند تا روی موضوعی کار کنند. آموزش به افرادی که نویسنده نبودند و تاریخ شفاهی نمیدانستند، بسیار سخت بود؛ اما بهخوبی پیش رفت. در پایان، برای دوستان شرکتکننده، پروژه تعریف شد و آنها به شهرستانهای خودشان برگشتند. پروژهها بهصورت رفتوبرگشتی با مسئول پروژهٔ همیار شهید برای افراد آغاز شد. در مرحلهٔ بعد نیاز به آموزش اختصاصیتری بود. کلاسهای آموزشی را در شهرستانها بهصورت مجزا برگزار کردیم.
۴. هرچند در چنین کاری ما انتظار کیفیت مطلوب را نداریم و شاید نشود به اکثر کتابها امتیاز خیلی بالایی داد، اما در استانی که بعد از ۴۰ سال هزینهٔ فرهنگی، تنها ۱۵۰ عنوان کتاب در این حوزه چاپ شده، سازماندهی و تربیت ۵۰ نویسنده آیندهٔ روشن و بهتری را برای آن رقم میزند. در همیار شهید اتفاق مثبت دیگری که رقم خورد، اتمام کارهای نصفهنیمه بود. افراد توانمندی بودند که کتابهایشان رها شده بود و از سازمانهای فرهنگی ناامید شده بودند. زمانی که متوجه چنین طرحی شدند پای کار آمدند و ذیل این طرح آثار خود را به اتمام رساندند.
متن کامل این مطلب را میتوانید در صفحات ۱۰۶ تا ۱۰۸ شماره دوم سوره سیمرغ بخوانید.