امیر سعادتی
۱. مسلماً دفاع مقدس ما فقط تیر و ترکش و کالک و تانک نبوده است. فرهنگ مقاومت فقط به جنبههای انسانی و معنویِ ظهوریافته در رزمندگان خط مقدم نبرد محدود نمیشود. قسمت اعظم و ریشهٔ مستور این رشتهکوه بزرگ در پشت جبههها نهفته مانده است. بهجز تکوتوک آثار تولیدشده در دو دههٔ اول، بهخصوص در سینما، هنر و ادبیات ما با غفلت و تأخیری دو دههای وارد جنبههای اجتماعی و پشت جبههٔ دفاع مقدس شده است. شاید یکی از دلایل اینکه این نهضت ادبیات پشت جبههای تا این اندازه بهچشم میآید، همین باشد.
۲. شاید مهمترین آسیب پیشروی ادبیات اجتماعی و پشت جبههٔ دفاع مقدس عنوان و برچسب زنانه زدن به آن باشد. باید توجه داشته باشیم گرچه این ادبیات، روحی مادرانه و پشتیبان دارد و سرشار از عاطفه است، خالی از حماسه نیز نیست و اتفاقاً جنس حماسهٔ آن نیز پیچیدهتر از حماسههای خط مقدم است. برای استفادهٔ بهتر از ظرفیتهای این پدیده باید آن را شناخت و بهترین راه شناخت آن هم بررسیهای موردی و بردن نمونههای شاخص آن در آزمایشگاههای نقد ادبی و پژوهشی است. یکی از آثار بسیار درخشانِ این گونهٔ نوظهور، کتاب تنها گریه کن است.
۳. چیزی که در این اثر بهخوبی به تصویر کشیده شده است، این است که سبک زندگی ایرانی و سبک جهاد و مبارزه، پشت و روی یک سکّهاند. باید گفت سبک زندگی، سبک جنگ را میسازد و پشت سبک جنگ هر ملتی، سبک زندگی او نهفته است. همانطور که در زیارات و ادعیه میخوانیم: «اللهم اجعل محیانا محیا محمّد و آل محمّد و مماتنا ممات محمّد و آل محمّد»، سبک حیات بر سبک ممات اولویت دارد و سازندهٔ آن است: «تا کسی شهید نبود، شهید نمیشود. شرط شهیدشدن، شهیدبودن است.»
۴. فراموشکردن امداد غیبی و مقولات معنوی در ماجرایی طولانیمدت و فراگیر و ملی همچون دفاع مقدس هشتساله، در واقع فروکاستن و تقلیلدادن جنگ ما به جنگهای جهانی بشر غربی است. یکی از وجوه تمایز هویتی بسیار مهم جنگ ما، همین توسلها و جنبههای معنوی آن بوده است. وقتی ما در انسانشناسی و جهانشناسی با فرهنگ غربی تفاوت بنیادی داریم، چرا نباید این مقولات را مطرح نکنیم که بسیاری از رزمندگان ما به چشم خود دیدهاند و در فرهنگ عمومی و تاریخ ما نیز مصداق و نظیر دارند؟
۵. توقف در «خاصگرایی» یکی از آسیبهای روایت تاریخ و ادبیات انقلاب اسلامی بوده است، بهخصوص در حوزهٔ روایت بانوان و زنان قهرمان. تو حتماً باید زنی تحصیلکرده، زبانبلد و از دانشجویان تسخیرکنندهٔ سفارت آمریکا باشی تا ماجرای زندگیات روایت شود یا مثلاً زنی چریک، زندانرفته و فرماندهٔ سپاه یک استان. پس آن میلیونها زن معمولی را که به فرمان امام(ره) به خیابانها آمدند، چه کسی روایت میکند؟ تنها گریه کن از این جنبه اثری است که کلیشهٔ ادبیات ساختاری و سازمانی را در حوزهٔ انقلاب اسلامی میشکند.
۶. زنان و دختران انقلابیِ تصویرشده در آثار روایی، غالباً زنان تحصیلکرده و دانشجوهای ایدئولوژیزده، کتابخوان (معمولاً کتابهای دکتر شریعتی)، عضو یک گروه سیاسی و از طبقهٔ متوسط به بالا بودهاند. اما در تنها گریه کن، اشرفسادات از مسجد و هیئات مذهبی، دو پایگاه اصیل و فطری مذهبی، برخاسته است. او همچنین فهم درستی از مکتب اسلام ناب و ارتباطش با زندگی اجتماعی معاصر دارد. کتاب از قدرت اینچنین سوژهٔ روایتنشدهای تغذیه میشود که با مبانی عمیق خود معجونی از عشق مادرانه و جهاد و مبارزهٔ اجتماعی را به ما نشان میدهد.
۷. اشرفسادات «مامان جبههها» بوده است و مثل او هزاران نمونهٔ شاخص دیگر داریم که برای رزمندهها مادری کردند و میتوانند موضوع مطالعهٔ علوم انسانی بومگرای ما قرار گیرند. صدام یزید و حزب خونخوار و چپگرای بعث عراق، جنگ را به این الگوی پشتیبانی مادرانه واگذار کردند. حالا حزب بعث عراق کجای تاریخ است و الگوی بسیج مردمی ما کجاست؟ این الگو بهلحاظ نرمافزاری در منطقه بالیده است و «حشدالشعبی» عراق و «نیروهای وطنی» سوریه که مولود مبارک این نرمافزارند، کارآمدی خود را در نبرد با دیو شوم و هفتسر داعش به همگان نشان دادند.
۸. خاصگرایی افراطی ادبیات پایداری، ما را از روایت میلیونها زن، بهزعم خودمان معمولی، محروم خواهد کرد. زنانهنویسی برچسب و اصطلاحی مردانه است. آیا میتوان گفت آثار رزمی دفاع مقدس مردانهنویسی است؟ همانطور که آثار خط مقدمی دفاع مقدس خالی از عاطفه نیست، نمیشود آثار پشت جبههای مثل تنها گریه کن را خالی از روح حماسی دانست. این ادبیات ظلم به امثال بانو اشرفسادات است. رابطهٔ بین «حماسه» و «عاطفه» در ادبیات پایداری باید از حالت رقابت منفی به همکاری و تأیید و تکمیل بازتعریف شود؛ همانطور که در واقعیت میدانی دفاع ملی ما اینگونه بوده است.
۹. دفاع مقدس ما علاوه بر اینکه «خانوادگی» بوده است، «هوشمندانه» نیز بوده است. این کتاب و امثال آن سندی است از هوشمندی پشت جبهه و عقبهٔ دفاع مقدس ما. نحوهٔ بهکارگیری ظرفیت مردم در جنگ، مثالزدنی و قابل مطالعه است. تنها گریه کن نمونهای مترقی از بهتصویرکشیدن ایدهٔ بسیج مردمی است، جایی که هر کس مهارتهای فنی و شغلی و تواناییهای فکری و روحی خودش را به خدمت جبهه و جنگ میآورد.
متن کامل این مطلب را میتوانید در صفحات ۷۶ تا ۸۷ شماره ۳و۴ سوره سیمرغ بخوانید.