درباره «روایت» و تجربه روایت‌نویسی از ترور کرمان

«روایت در صحنه» نقطه تماس جهان‌بینی و جهان

«روایت در صحنه» نقطه تماس جهان‌بینی و جهان
روایت، برآمده از تجربهٔ زیسته است. به بیانی، شما هر چقدر تجربهٔ زیسته قوی‌تر و پررنگ‌تر، یا جان‌دارتری داشته باشید، روایتی که می‌نویسید روایت محکم‌تر، روشن‌تر و پُرمعناتری است. ما این مدل را با همین نگاه غنابخشی به زیست نویسنده‌ها طراحی کردیم. در این مدل سطح تماس راوی با سوژه بسیار زیاد است. راوی سوژه را به چشم می‌بیند و آن حس‌برانگیزی را در روایت خود منتقل می‌کند. به همین دلیل است که وقتی بعضی روایت‌ها را می‌خوانید، عنصر رنگ‌وبو یا زمان و مکان را بهتر درک می‌کنید.
شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۹
کد خبر :  ۳۵۰۷۶۰

احسان قائدی

۱. کلان‌ایدهٔ انقلاب اسلامی امروز نشان داده است که به «انسان‌رسانه» نیاز دارد. به‌دلیل پیشرفت بسیار وسیع فنّاوری، انسان‌رسانه می‌تواند با توجه به مؤلفه‌های فعلی جامعه هم روایت نزدیک و خودمانی‌تری ارائه دهد و هم روایت دقیق‌تر و سریع‌تری را به چشم مخاطب عمومی برساند.
مسئلهٔ دیگر «روایت اول» است. رهبر انقلاب نیز سال‌هاست که بحث جنگ روایت‌ها را مطرح کرده است. این که اگر ما روایت نکنیم، برایمان روایت خواهند کرد. اگر کسی در فضای فعلی روایتش پیروز شود، عملاً پیروز میدان خواهد بود؛ هرچند روایتش، روایت غلطی باشد!

۲. از دیگر سو، قالب روایت جذابیت‌های خاص خودش را دارد. ما دوست داریم به حوادث از زاویه دید آدم‌های مختلف نگاه کنیم؛ چون نگاه، داشته‌های ذهنی و تجربهٔ زیسته‌های آن‌ها برایمان مهم است. وقتی همهٔ این‌ها به روایت اضافه می‌شود، می‌تواند از حادثه‌ای عادی، روایتی فوق‌العاده بسازد.
در این سال‌ها ادبیات داستانی نیز کمی افول کرده است. اما روایت توانسته خودش را توسعه دهد و پیشرفت کند. روایت، به‌دلیلِ نوبودنش جذابیت‌های خاص خودش را دارد و دسترسی و به‌روزبودن آن باعث شده است که ادبیات داستانی را کمی به حاشیه ببرد.

۳. در تجربه‌ای که در حوزهٔ هنری رخ داد، به مدل روایت در میدان رسیدیم که سبک و روش جدیدی داشت. در این شیوه تیم روایت‌نویس کمترین فاصلهٔ زمانی و مکانی را با سوژهٔ روایت دارند. با بررسی روایت‌های تولیدشده، می‌بینید که وقتی با سوژهٔ خود کمترین فاصله را به‌لحاظ مکانی و زمانی داشته باشید، قطعاً روایتی که می‌نویسید، برآمده از عمق جان شماست و به عمق جان خواننده هم می‌نشیند.

۴. روایت، برآمده از تجربهٔ زیسته است. به بیانی، شما هر چقدر تجربهٔ زیسته قوی‌تر و پررنگ‌تر، یا جان‌دارتری داشته باشید، روایتی که می‌نویسید روایت محکم‌تر، روشن‌تر و پُرمعناتری است. ما این مدل را با همین نگاه غنابخشی به زیست نویسنده‌ها طراحی کردیم. در این مدل سطح تماس راوی با سوژه بسیار زیاد است. راوی سوژه را به چشم می‌بیند و آن حس‌برانگیزی را در روایت خود منتقل می‌کند. به همین دلیل است که وقتی بعضی روایت‌ها را می‌خوانید، عنصر رنگ‌وبو یا زمان و مکان را بهتر درک می‌کنید.

الگویی که در کرمان تجربه شد

۵. قبل از اینکه انفجار اتفاق بیفتد، اولویت‌هایی تعیین شد. اول اینکه اتفاق ویژه‌ای در زندگی سوژه رخ داده باشد؛ اتفاق ویژه‌ای که نیاز امروز باشد. مثلاً سوژه‌هایی که بُعد بین‌المللی دارند: عزیزانی که از افغانستان، عراق، آذربایجان و از کشورهای مختلف آمده‌اند. به عبارتی، پیوند حاجی با فضای بین‌الملل. دوم، المان‌هایی که نشان می‌دادند شهید چه تأثیر عظیمی بر عواطف جمعی مردم دارد و مردم چقدر با او ارتباط برقرار کرده‌اند. همچنین کسانی که از زندگی و کاروبار شخصی‌شان گذشته و به مراسم آمده‌اند.

تغییر مسیر در پس حادثه

۶. در این مسیر به‌ناگهان همه‌چیز تغییر کرد. بعد از بمب‌گذاری به‌سراغ میدان رفتیم و بچه‌ها را به نوشتن روایت میدانی سوق دادیم. بلافاصله پس از حادثهٔ تروریستی، کارکرد دوره از روایت‌نویسی بلندمدت به عملیات ارائهٔ روایت اول به‌صورت آنی و لحظه‌ای تبدیل شد. سعی کردیم به‌سمت خرده‌روایت‌های ساندویچی برویم چون مردم دوست داشتند بدانند الان در کرمان چه خبر است. بعد از چند روز سعی کردیم فضا را از فضای غم به‌سمت فضای حماسه ببریم. البته در عین نشان‌دادن دون‌پایگی و بغض دشمنان به مردم و اینکه حجم جنایت تا چه اندازه بزرگ و فاجعه‌آمیز است.

۷. در ادامه به‌سراغ داستان‌های زندگی شهدا و مجروحان و همچنین نوع برخورد مجروحان با مسئلهٔ انفجار رفتیم. سعی کردیم شناسه‌های زمینه‌ای این حادثه را روایت کنیم. روایت‌های کلانی که قرار بود ارائه شود، تحت‌تأثیر مسئلهٔ انفجار بود. مهم همین پیوند خرده‌روایت‌هایی است که در مجموع به تکمیل روایت اصلی کمک می‌کند. هر چقدر این خرده‌پیوندها و خرده‌روایت‌ها، بدیع و جذاب و برآمده از تجربهٔ زیستهٔ فوق‌العاده باشد، روایت کلان و روایت بزرگ را بیشتر تقویت می‌کند.

متن کامل این مطلب را می‌توانید در صفحات ۷۴ تا ۷۶ شماره پنجم سوره سیمرغ بخوانید.

ارسال نظر