ژاک لیپیشیز(Jacques lipchitz)، متولد سال 1891، از همان نوجوانی طراحی و قالبگیری را آغاز کرد. وی در سال 1909 لیتوانی زادگاه خویش را به قصد پاریس ترک کرد تا در آنجا به تحصیل در رشته مجسمه سازی بپردازد. او در پاریس وارد یکی از مدارس هنرهای زیبا، معروف به اکول دبوزآر شد. ژاک همچنین در آکادمی جولیان و عصرها در آکادمی کالرسی به تحصیل پرداخت. وی علاوه بر برقراری ارتباط با هنرمندان گروههای بینالمللی، خصوصا دیهگو ریورا آمدئو مودیگلیانی ظرف مدت کوتاهی به مجامع هنرمندان کوبیست نیز راه یافت. با وقوع جنگ جهانی اول، لیپشیتز به اسپانیا رفت اما در سال 1915 دوباره به پاریس بازگشت. در سال 1925 به آتلیهای واقع در محله بولوسورسن که آرشیتکت نامدار سویسی لکوربوزیه بنا کرده بود، نقل مکان کرد. چندی پس از وقوع جنگ جهانی دوم، لیپشیتز، عازم آمریکا شد. یکی از شاخصترین، آثار سفارشی لیپشیتز، فیگورهایی تحت عنوان پرومته بود که به سال 1937 در نمایشگاه جهانی پاریس شرکت داده شد.
مجموعه بعدی، تحت همان عنوان پرومته، بنا به سفارش وزارت بهداری و آموزش و پرورش ریود و ژانیر و برزیل، توسط لیپشیتز ساخته شد، هرچند در نتیجه یک خطای محاسباتی، قالب این مجسمههای برنزی در حدود دو سوم از انداره مقرر اولیه کوچکتر ریخته شد. به سال 1948، ژاک برای ساختن پیکرهای از مریم مقدس انتخاب شد. در آغاز قرار بر آن بود که پیکره مزبور در مدخل کلیسایی تازه تأسیس، واقع در شهر آسی قرار داده شود اما نهایتا آن را در قسمت سرودخوانان کلیسای مزبور تعبیه کردند. مهارت لیپشیتز در قالبریزی به مراتب چشمگیرتر از حجاری وی است. اکثر پیکرههای وی، حتی آثار سنگی هم، ابتدا در قالبهای گلی ریخته میشدند. خصوصا از سال 1925 به بعد، لیپشیتز در ساخت غالب آثار، برنز به کار گرفته و از قابلیتهای شگفتانگیز نهفته در بافت برنز کمال استفاده را برده است. دیری تپایید که لیپشیتز، پس از آشنایی با نظریات کوبیستی به یکی از مجسمهسازان کوبیست پیشرو بدل شد.
از میان معاصرین، بوچیونی و آرخیپنکو مورد تحسین لیپشیتز بودند و البته نخستین آثار وی چون مجسمه ملاقات، به سال 1913، حاکی از علاقه و تمایل وی به سبکهای بدوی و تجریدی هستند. به دنبال آثار مذکور در در سال 1915 لیپشیتز، با کنار یکدیگر قرار دادن قطعات ورقه ورقه چوب، موفق شد، فرمهایی مرکب و ساختاری ایجاد کند. چنانکه در وهله نخست، به شکل کولاژ درمیآمدند و سپس در مرحله بعد با قرار دادن سطوح هموار و مشخص در کنار یکدیگر، اشکال مورد نظر سر هم میشدند و بدیهی است هنرمند اشکال طبیعی را توسط سطوح، نمایش نمیداد و دقیقا عکس این امر صادق بود. به عنوان نمونهای از اینگونه آثار لیپشیتز، میتوانیم به مجسمه شخصی در حال آبتنی، اشاره کنیم. در سال 1916 لیپشیتز برای آفرینش آثار بالنسبه ظریف و شکننده خویش، از ماده اولیهای همچون سنگ استفاده میکند و البته در عین حال، از تأکید بر خصوصیت سهبعدی در آثار مزبور غافل نمیماند. در این زمان لیپشیتز خصوصا با جوان گریس، نقاش و لیتوگراف اسپانیایی مناسبات دوستانه برقرار میکند. دو الی سه سال پس از آن دورهای است که آثار لیپشیتز، خواه در انتخاب سوژه و خواه در شگرد و نحوه کار، در حد چشمگیری با اشکال تصویری کوبیستی مشابهت و تقارن مییابند. آثار این مرحله از زندگی هنرمند، پیکرهها و مجسمههای طبیعت بیجان اعم از نقوش برجسته و اشکال معلق در فضا بودند که از انواع متفاوت سطوحی گود و کمعمق و محدب و معقر تشکیل شده بودند. اینگونه مجسمهها، غالبا در حد بسیار قابل ملاحظهای انتزاعی و تجریدی بودند، با این وجود، هرگز کاملا جذابیت نمایش خود را از دست ندادند.
آثاری که لیپشیتز تا نخستین سالهای دهه بیست 1920 میآفریند، کم و بیش نمایانگر همان خصوصیات آثار نقاشان پیشرو کوبیست است و میتوان گفت که تا این زمان لیپشیتز دوشادوش نقاشان کوبیست گام برداشته است. چنانکه در مجسمه زنی نشسته با گیتار به سال 1922 لیپشیتز، طبق معمول به شیوه کوبیستی وفادار ماند اما با اندکی تغییر که شامل استفاده از اشکالی سادهتر، خمیده و همچنین توپرتر میشود.